فلسفه گربه

گربه،با کمی تأمّل در نام میمون و مبارک این حیوانِ مرموز در می یابیم که آدمیزادگان از ابتادا از وی بیگاری می کشیدند و ر اثر گذشت زمان جمله ای که به وی نسبت می دادند تبدیل گشته به گربه.با تو جه به شواهد و قراینی که اینجانب در طول و عرض و ارتفاع و مساحت و محیط و حجم مجانب های افقی و قائم و مایل و پس از مشتق گیری از افکارم و با توجه به قرایح و علایق و عواطف یک ملّت در طی قرون و اعصار به این نتیجه رسیدم که قدیم الایام(زمان شاه را میعرضم)یا حتی اونورتر که موش اینا زیاد بود(البته چون الان دیوار بیشتر شده نتیجتا موش هم بیشتر شد، طبق رابطه ی، موش با دیوار رابطه مستقیم داشته و با گربه رابطه عکس دارد که البته در مورد انسانا میشه m=g.d یعنی هر قدر دیوارا بیشتر شن گربه هایه میان دیوارا هم بیشتر میشن و پشت میزا خودشونو قایم میکنن و بعضی موشا هم با اسکناس و ... میرن لایه پرونده ها و استراق السمو ...که وارد جزئیات نمیشوم که این بحر طویل است و خدای نکرده در بحرش مغرق آییم!!)

داشتم به محضر میمون و با سعادتتون میرسوندم که جمله ای که به وی نسبت دادند این بود که آی گور به گور شده کجایی که موش اومده خونه؟و گربه هم ناراحت از اینکه این فحش را شنیده و به مذاقش و طبعش و سرشتشو و جودشو کلا همه جایه بدنش خوش نیامده می آمد و می گفت:موشی موشی کوشی کوشی قطع نکنی روی من گوشی موشی اونقده نازی که.......

ایهییم با عرض پوزش پارازیتی بود که بر اثر بسامد یکسان با این متن بنده ایجاد شده و باعث ارتعاشات اشتباهِِ آنالوگ هامون گشت و تداخل در این برنامه زنده ایجاد کرد،شما را به شنیدن ادامه ی این گربه نامه دعوت می کنم:

اوهوم اوهوم لیدیز اند جنتلمن،آری بر اثر شنیدن آن جمله آقا یا خانوم گربه گور به گور(البته دارم تحقیق می کنم اونی که موشارو میخوره زنه یا مرد یا هیچکدام یا......یا هردو!میخوام بدونم مثه انسانا مردا زورشون بیشتره یا زنا!)به خود آمد و گفت بایست در کار شده و این جماعت دوووووووود(علامت سانسور)را کرد باید درست.پس با اندیشیدنِ مضاعف تصمیمِ جهادی و ویرانگر و شگفت انگیز و اوعجوبه ای عکس العمل سریع السیر را انجام داد  و سرعتش تقریبا تبدیل گشت به سرعت ماشین و اندی بطوریکه تا می شنید آی گوربه دیگه نمی ذاشت به گور دومش برسه پس تا اینجا گور دوم حذف شد!!

و آدمیزاد هم که کلا تو همه ی برحه های زمانی اهل این بوده که خوبی رو با خوبی جواب بده(به استثنایه برحه ای که من توش زندگی میکنم!)از آنجایی که تلاش های وفور و زیاد و حجیمِ گوربه را می دید تصمیم گرفت تا پاداشی باید!

پس در کار شد تا از وی تقدیری شایسته و درخور ووافر بجای آورده و این ملوسک را شیفته تر و عاشقانه تر و با ناز و تأمنینه صدا زند و گفت گووووووووووربه(گاهی لقب گوووربه جون هم میشنویم که در موردش تبصره انبوه است،وارد این بحر هم نمیشوم که پارویمان تحملش را ندارد.

گور به گور که از این کار آدمیزادگان خوشش آمده و لایکش کرده بود و به اشتراک گذاشته بود تصمیم گرفت وارد  خانه و زندگی آدمیان شود(خواهر برادر نداره که گور به گور شده،خجالتم خوب چیزیه والاااااا)

برای دیدن مطالب به اشتراک گذاشته شده به لینک:   www.doooorbebook_arejoneammat.mihangorbe.com مراجعه فرمایید.

اگه نظر نذاری ایشالا کچل شی که عمرا از شامپوهایه خیار و هلو و پیاز و بادام اینا بخری و صد تا مسئله خانوادگیه دیگه که وارد این اقیانوس هم نمی شم.روی ادامه مطلب کلیک بفرمایید.

داشتم به استحضار شریف و امیرکبیر و صنعتی و تهران و فردوسشتون میرسوندم  تا مستحضر و حافظ شید که وارد خانه ها که شد آدمیزاد دید نه بابا در خونه که بازه و تو گرمایه تابستون بخصوص نمیتونه ببنده و در اکثر موارد دستش بر نمیگرده پشتش و بقول اون شعر پشت من را بخارد هر چیزی جز ناخن انگشت من!گربه هم که ماشالا حیا میا حالیش نیس،فتأمل!

پس در نتیجه این نا معادلات به این ریشه و بن ونتیجه رسید که باید چاره ای و روشی و مموالی پیدا کند که گور به گر هم سرعتش بیشتر بشه و هم دل نازک نارنجیش نشکنه  ترک بر نداره (چسب قطره ای هم که تو بازار نیست،نه که سکه و دلار بالا رفتن ایشونم با رابطه مسستقیمی که داره بالا کشیده خودشو،شییییییییییییییییییره!)

پروژه ای که آدمیزاد ریخت این بود که باید از واژه ی پیش پیش(البته با غلظت های متفاوت در مورد گربه های ژیان تبار)استفاده کرد بدین صورت که وقتی گربه ای پا از هیکلش فراتر می گذاشت و با ناز راه می رفت از آنجایی که دیگر تحمل ناز خریدن و ناز کشیدن و ناز دیدن و در آخر شکست عشقی را نداشت  فرمود پیشیجون برو گمشو ولی گور به گور نزدیک تر آمد(گویا مثله آن مثال و روایت(دیوونه) که دو رفیق بهم میگن ایشون هم برو گمشو رو بد برداشت کرده بود)پس آدمیزاد فرمود(اینجاش صدا و سیما با همه)پیش پیش و خواست انند اشین ها قفلش کند ولی چون دستش را بازی می داد گور به گور جون فکر کرد که ادمیزاد میخواهد چیزی به وی بدهد پس نزدیک تر آمد و آدمیزاد با ترس و وحشت و قاطعیت گفت پیشته(یعنی آخرو ته پیش)که منظور این بود که باره آخره گفتم پیش یکمم جلوتربیای دمتو پِخ پِخ میکنم،گوربه گورم که هالوی مطلق و به تمام عیار و خاک بر سر دوید و با سرعت چند کیلومتر بر ساعت به دیار بالای اداویر و اداخیر(منظور دیوار ها و درخت ها(به روش جمع مکسّر احمدانه!) رفت!

هم اکنون بر اثر پیشرت علم ،این حیوان را کَت و بچّه اش را نیم کَت قبول می کی و آنرا به رسمیّت می شناسیم مانند خیلی چیزا!ولی هنوز آن واژه های اصیل ایرانی که در مورد  گربه سیاه ایرانی،گربه قوه ای ایرانی،گربه زرد ایرانی،گربه مرکّب از چند رنگ ایرانی و گربه پشمالو ایرانی  و گربه مداد رنگی ایرانی و  گربه nرنگ ایرانی  و کلا این طیف غیور و بزرگ و آزاد گور به گور که به عرضتون رسوندم پا برجاست.

سلامتیه گره ای که عاشق موشی شد و برای اینکه آن موش را از دست ندهد برای همیشه او را میل بفرمود سه بار از عمق غلبت(قلبت)بگو مییییوو!

با تشکر از حسن انتخاب شما در خواندن این فایل به خدمتتان عارضم که در نواسخ آتی دیگر حیوانات مورد تجزیه و تحلیل  رار خواهند گرفت.

نازم آن نازنازیه ناناز را که با ناز خویش            نازم آورد و نازی نوشتم در وصف نازش

                 احمد شیخ احمدی                بانمکستان/آذربایجان/ایران                                 9/11/1390

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: